اين نشانههاي يكي از معروفترين خرسهاي داستانهاي كودكان و نوجوانان است؛ پدينگتون.
خرس پدينگتون، 56 سال است كه هواداران زيادي دارد، هوادارهايي كه كتابهايش را خواندهاند يا مجموعههاي انيميشن آن را دنبال كردهاند و حالا اولين فيلم بلند سينمايياش را تجربه ميكنند. فيلم پدينگتون كه مراحل نگارش فيلمنامه و پيشتوليد آن از سال 2007 آغاز شد، شش سال طول كشيد تا به مرحلهي ساخت برسد، اما در نهايت سال گذشته در سينماهاي جهان بهنمايش درآمد و با فروش خوب و استقبال زيادي همراه شد. اينروزها نسخهي دوبلهي اين فيلم وارد شبكهي نمايش خانگي ما هم شده است. به اين بيمناسبت ترجمهي گفتوگويي با «نيكول كيدمن» بازيگر نقش «ميليسنت» (شخصيت منفي داستان) و «پل كينگ» كارگردان اين فيلم را برايتان نقل ميكنيم تا با دنياي پدينگتون بيشتر آشنا شويد.
- بازي در فيلم «پدينگتون» چه حس و حالي داشت؟
نيكول کیدمن: یکی از شیرینترین و هیجانانگیزترین پروژههایی بود که در آن حضور داشتم. اوقات بسیار خوشی بود.
بچههايم هم داستان خرس پدینگتون را میدانند و خواندهاند؛ اما خودم با خرس پدینگتون بزرگ شدهام. از کودکی خوانندهی هميشگي ماجراجوییهای او بودم و همیشه دلم ميخواست یک خرس برای خودم داشته باشم. [میخندد] و به نظر ميرسد حالا با بازی در این فیلم، توانستم خرسم را بياورم.
- چهطور با اين نقش ارتباط گرفتید؟
نيكول کیدمن: [میخندد] آنقدر مشتاق بازیكردن در این فیلم بودم که نقش با من ارتباط گرفت، نه من با نقش! روز اول فیلمبرداری، سیمهایی به من وصل كردند و مرا در هوا وارونه و معلق کردند. در همان حال یک عکس از خودم گرفتم و برای خانوادهام در استرالیا فرستادم. آنها شوکه شدند! میپرسیدند آنجا چه خبر است؟! انگار داشتم در یک سیرک بازی میکردم!
راستش یک شوخی خانوادگی بین ما هست؛ آنها معتقدند اگر در یک پروژه خیلی به من خوش بگذرد، آن فیلم، فیلم خوبی از کار درنمیآید! اما پدینگتون ثابت کرد که این باور اشتباهی است. چون هم در طول پروژه خیلی به من خوش گذشت و هم فیلم بسیار خوبي از کار درآمد.
- واكنش فرزندانتان چهطور بود؟ از اینکه شخصیت منفی فیلم را بازی کردید، ناراحت نشدند؟
نيكول کیدمن: وقتی برای اولینبار دربارهي نقشم به آنها گفتم، کمی دلخور شدند و گفتند «حالا نمیشود کسی نباشی که بخواهد به پدينگتون صدمه برساند؟». اما بعد از تماشای فیلم، نظرشان کاملاً برگشت. البته این به خاطر این است که من آنها را به پشتصحنهي فیلم بردم و به آنها دربارهی بازیکردن در فيلم و زندگي در دنیای واقعی توضیح دادم. اتفاقاً پسرم نقش مرا خيلي دوست داشت. به عقیدهي او، من شبیه جنگجویان و شوالیهها شده بودم!
- اولينبار فيلم را با آنها تماشا كرديد؟
نيكول کیدمن: بله، پدینگتون را همراه مادر 74ساله و فرزندان شش و چهارسالهام دیدم. برایم تجربهي بسیار لذتبخشي بود که مادرم و فرزندانم هردو به یک صحنه میخندیدند يا قهقهه میزدند. اینجا بود که حس رضایت از بازیكردن در این فیلم برایم صدچندان شد. چون پدینگتون، فیلمی برای تمام اعضای خانواده است.
- نقش يك تبهكار با روحیهتان تناسبي داشت؟
نيكول کیدمن: بگذارید به ذکر یک خاطره بسنده کنم. در صحنهای قرار بود چاقو پرتاب كنم. من هم شروع به پرتاب چاقو کردم که ناگهان صدای «دِیوید هِیمن» (تهیهکننده) بلند شد كه این یک فیلم کودکان و نوجوان است! برای همین در برداشت بعدی این صحنه، فقط یک چاقو
پرت كردم و مهارت چاقواندازیام را گذاشتم
برای یک فیلم دیگر یا شاید برای استفاده در زندگی واقعی! ولي باور کنید من اصلاً بدجنس و شرور نیستم.
- صحبت از «دیوید هیمن» شد. فکر میکنم یکی از دلایل موفقیت فيلم پدینگتون حضور او بهعنوان تهیهکننده باشد. اينطور نيست؟
پل کینگ: ما با تهیهکنندهي بسیار خوبی کار کردیم. دیوید هیمن، از بزرگترین تهیهکنندگان سینماست. او مجموعهي «هری پاتر» را برروي پردهی سینماها آورد و اصلاً نیازی ندارد که خودش را اثبات کند. ویژگی منحصربهفرد دیوید این است که افرادی را برای پروژه فیلمسازی دعوت میکند که هیچ تجربه و پیشینهای در آن ژانر ندارند و از آنها میخواهد که فیلم خودشان را بسازند!
او به فیلمنامه بسیار جدی نگاه میکند. اصلاً اینطور نیست که از ضعف فیلمنامه چشمپوشی کند. وقتی ایدهی ساخت پدینگتون را با او مطرح کردم، فیلمنامه هنوز سر و شکل درستي نگرفته بود. او فرد بسیار همراهی است. از ایدهی ساخت فیلم استقبال کرد، اما تأکید کرد که فیلمنامه باید ساختار درستي پیدا کند. همین حساسیت و سختگیری او در نوشتن فیلمنامه بود که در نهایت پدینگتون، در گیشه موفق شد و نظر مثبت منتقدان و تماشاگران را نیز جلب کرد.
- چه جالب... اين روزها در صنعت فیلمسازی، وسواس تهیهکننده بر سر فیلمنامهي کامل و دقیق، کمتر به گوش میرسد.
پل کینگ:متأسفانه همینطور است. فیلمنامه اهمیت گذشتهی خود را از دست داده است. اما برای دیوید هیمن هیچچیز تغییر نکرده و او کاملاً به مراحل تولید فیلم، نگاه کلاسیک دارد. واقعیت هم این است که مثلاً برای نوشتن فیلمنامهای مثل پدینگتون اگر با عجله و سرعت کار میکردیم، هیچوقت نتیجهي دلخواه حاصل نمیشد. برای دیوید هیمن، خواستن، توانستن است. او آیندهي پدینگتون را میدید و برای همین در این پروژه ما را قدم به قدم همراهی کرد.
پدینگتون یک دنیای درخشان است. دنیایی که هم واقعی است و هم واقعی نیست. هیمن به من گفت: «هرچهقدر زمان برای نوشتن فیلمنامه نیاز داری، به تو میدهم. عجله نکن. سر فرصت و با حساسیت بنویس. اگر با عجله بنویسی، یک سوژهي خوب را برای همیشه از دست میدهیم.» این جملات او برایم قوت قلب بود.
- ميشود گفت پدینگتون بهنوعی فیلمی براي معرفی شهر لندن هم هست. اگرچه قهرمان فیلم یک خرس است، اما بهنظر میرسد شما خواستهايد تا چهرهاي توریستی از او در شهر لندن به تماشاگران بینالمللی این فیلم نشان دهید.
پل کینگ: بهنظرم لندن شهر افسانهها، جادوها و جهانهای ناشناخته است. خرس پدینگتون هم مثل من عاشق شهر لندن است و در رؤیاهایش، کوچه پسکوچههای لندن را مملو از مارمالاد تصور میکند! در این فیلم سعی کردم لندن را مثل یک کتاب مصور به تماشاگران نشان دهم. قبلاً این تجربه به شکلی دیگر در فیلم «استوارت کوچولو» انجام شده بود و شهر نیویورک از نگاه یک موش کوچک و ماجراجوییهای او به تماشاگر نشان داده میشد. اما آنچیزی که در پدینگتون میبینید، ارائهي تصویري افسانهای و خیالانگیز از شهر لندن است. من به این نگاه میگویم «تجسمبخشی رؤیا». برای همین خواستم روح اعجابانگیز شهر لندن را همراه با یک خرس مهربانِ خوشقلب به بیننده نشان دهم. چیزی که در هیچ کتابچهي توریستیاي نیامده و فقط یک گردشگر با يك ذهنیت رؤیایی میتواند متوجه آن شود.
- «وودی آلن» جملهی معروفی دارد که می گوید مرزی به باریکی یک تار مو بین تراژدی و کمدی وجود دارد. پدینگتون کمدی است یا یک درام خانوادگی؟
پل کینگ: برای پدینگتون یک ژانر را در نظر نمیگیرم. نمیشود گفت که پدينگتون فقط یک فیلم کمدی یا یک درام خانوادگی است. پدینگتون فیلمی مملو از همهي احساسهاست. البته این به ذائقهي من بر میگردد. کمی شوخی، کمی خشونت، کمی عشق، کمی حسادت، کمی دلتنگی، همراه با لحظههاي شاد، اتفاقهاي غمگین و آدمهایی که هم خوبند و هم بدی را تجربه میکنند؛ شاید فیلمی شبیه آثار «چارلي چاپلین». فکر میکنم با پدینگتون میشود همهي احساسها را تجربه کرد.
پدينگتون از كجا آمد؟
عجيب بهنظر ميرسد اما آقاي پدينگتون يا همان خرس پدينگتون، 56 ساله است. او اولينبار در سال 1958 ميلادي در كتاب «خرسي بهنام پدينگتون» خلق شد و بعد از آن تا امروز، انتشار كتابهايش ادامه دارد. جالب است بدانيد بيست و پنجمين و تازهترين كتاب پدينگتون سال گذشته با نام «با عشق، از طرف پدينگتون» منتشر شده است.
اولين نسخه از اولين جلد مجموعهي «پدينگتون» به نام «خرسي به نام پدينگتون»
«مايكل باند»، نويسندهي مجموعهكتابهاي پدينگتون، 89 ساله است. او در داستانهاي پدينگتون، با استفاده از اين شخصيت بهعنوان يك خرس بي تجربه در زندگي شهري، بهصورت غيرمستقيم نكتههايي دربارهي خانواده، زندگي شهري و شهروندي آموزش ميدهد و نكتههايي را در اين زمينه ياد آوري مي كند. او دو فرزند دارد و در شهر لندن، در نزديكي ايستگاه قطار پدينگتون زندگي مي كند؛ جايي كه خيلي از داستانها در آنجا اتفاق ميافتد.
«پدينگتون» اسم اصلي خرس پدينگتون نيست. او در واقع يك اسم خرسي دارد كه فقط خرسها ميتوانند تلفظش كنند. براي همين آدمها براي او اسمي انتخاب ميكنند؛ پدينگتون. اين اسم به خاطر اين انتخاب ميشود كه او با قطار به ايستگاه قطار پدينتگتون به لندن آمده است.
گفتني است اولين مجموعهي انيميشن «پدينگتون» در سال 1975 ميلادي براساس داستانهاي پدينگتون ساخته شد. بعد از آن دو مجموعهي «خرس پدينگتون» در سال 1989 و «ماجراهاي خرس پدينگتون» از سال 1997 تا 2002 ميلادي ساخته شد كه بيشتر اين مجموعهها در سالهاي گوناگون از تلويزيون هم نمايش داده شده و براي مخاطبان ايراني هم خرس آشنايي است!
نظر شما